مزایا و معایب ساختار سازمانی عملکردی
روند حرکت از ساختار مکانیکی به ارگانیکی کارکردی رایج ترین ساختار سه گانه سازمانی است که توسط اکثر شرکت ها اتخاذ شده است. شرکتهایی که توسط کارکنان گروه عملکرد متناسب با فعالیتهایشان در سازمان سازماندهی می شوند. به عنوان مثال، کارکنان منابع انسانی دارای بخش منابع انسانی خود هستند، به عنوان مثال، کارکنان در زمینه فروش، بازاریابی، امور مالی و پشتیبانی فنی. سازماندهی یک شرکت به این روش دارای مزایا و معایب ذاتی است.
مزایا و معایب ساختار سازمانی
واضح ترین مزیت مزایا و معایب ساختار سازمانی این است که گروه بندی کارکنان با تخصص، سطح قابل اعتماد شایستگی بخش را تضمین می کند. این امر به ویژه در مورد سازمانهای بزرگ که دارای چندین سطح عملکردی در یک بخش هستند - به عنوان مثال یک گروه فناوری که مسائل مربوط به فناوری را پیگیری می کند که توسط گروه اصلی پشتیبانی فنی تلفن حل نشده است، پیگیری می کند.
عضویت در این گروه می تواند نیاز به مدرک کارشناسی علوم کامپیوتر، توصیه مدیر و حداقل سالها تجربه میدانی داشته باشد. این تضمین می کند که مسائل پشتیبانی منتقل شده به گروه پیگیری توسط پرسنل کاملاً واجد شرایط اداره می شود، که باعث افزایش رضایت و حفظ مشتری می شود.
مزیت: سرعت عملیاتی
طبق گفته مرکز مشاوره مدیریت مزیت مرتبط با این نوع تخصص سازمانی، سرعت عملكرد است. به طور کلی، یک فناوری ارشد سریعتر از کسی که تجربه کمتری دارد، مشکل پشتیبانی را حل می کند. احتمالاً کارکنان جدید نیز سریعتر آموزش خواهند دید.
مزیت: وضوح عملیات
تفکیک نیروی کار بر اساس عملکرد، مسئولیت سازمانی و تخصیص وظایف را روشن می کند. این امر تمایل به از بین بردن تکالیف وظایفی را که زمان و تلاش خود را هدر می دهند حذف می کند و کار را برای مدیریت آسان تر می کند.
معایب: تفکیک
داشتن دپارتمانهای پر از کارکنان متخصص در زمینه های کاری خاص به این معناست که تیم ها تحت الشعاع قرار می گیرند. کارکنان در تیم های مختلف فرصت ملاقات و اشتراک دیدگاه ها را ندارند، که می تواند برای پیشرفت تجارت در دراز مدت مضر باشد.
معایب: تضعیف اوراق قرضه مشترک
داشتن یک هدف مشترک سازمانی، روحیه و عملکرد کارکنان را بهبود می بخشد و پیش بینی کننده مهمی از موفقیت سازمان است. هنگامی که هر گروه از متخصصان در یک سازمان عملکردی نسبتاً منزوی هستند، پیوند مشترکی که بر یک هدف سازمانی واحد تأکید می کند تقریباً ناگزیر ضعیف تر از سازمانی است که انواع مختلف کارکنان به طور مرتب در تعامل هستند.
معایب: عدم هماهنگی
در یک سازمان عملکردی کامل، وظایف هر گروه نیازی به ورودی از گروه های عملکردی دیگر ندارد، اما اغلب اینطور نیست. همانطور که ارتباطات به طور فزاینده ای در سازمان ها غالب می شود، گروه های منفرد ممکن است عملکرد ضعیف تری داشته باشند و یا حتی شکست بخورند زیرا هیچ راه و رسمیتی برای برقراری ارتباط بین نیازها و مسائل به سایر گروه های عملکردی که ممکن است کمک کرده باشند، ندارند.
در برخی موارد، مدیران سایر گروه های عملکردی ممکن است کمک کننده یا به موقع پاسخ ندهند زیرا "این مشکل ما نیست." زمانی که نیاز به همکاری مشخص شد، ممکن است لحظه ای که همکاری موثرتر بوده است، سپری شده باشد.
معایب: اختلافات سرزمینی
یکی دیگر از مضرات یک سازمان عملکردی که به ناکامی گروه های عملکردی در همکاری با یکدیگر مربوط می شود، امکان اختلافات ارضی است. این اختلافات ممکن است مربوط به اختلاف نظرها در مورد اهداف، رقابت در بودجه یا هرگونه مسائلی باشد که از برخورد خودخواهی ناشی می شود که زمانی رخ می دهد که هر بخش دارای ساختار عملکردی جداگانه خود باشد یا در جایی که احساس قوی از یک هدف مشترک وجود ندارد.
Comments
Post a Comment