مدیریت استراتژیک چیست و چه اهمیتی برای سازمان ها دارد؟

 مدیریت استراتژیک رویکرد جامع جهت گیری استراتژیک در فرآیند مدیریت کارآفرینی. بنابراین مدیریت استراتژیک شامل یافتن اهداف استراتژیک، تجزیه و تحلیل موقعیت استراتژیک، استخراج استراتژی ها، اجرای استراتژی ها در زیر استراتژی های عملکردی و مرتبط با منطقه و برنامه های عملیاتی عملیاتی و همچنین کنترل استراتژیک می باشد. به ویژه مهم است که سطوح استراتژیک و عملیاتی در برنامه ریزی، اقدام و کنترل به شیوه ای یکپارچه با هم مرتبط شوند، به طور مناسب در سازمان ادغام شوند و کنترل نیز در جهت موضوعات استراتژیک و عملیاتی باشد (کنترل استراتژیک).

تضمین آینده شرکت در بلندمدت

 محتوا مدیریت استراتژیک به این موضوع مربوط می شود که چگونه می توان موجودیت و موفقیت آینده یک شرکت را در بلندمدت تضمین کرد. بنابراین بخش مهمی از محتوا و چارچوب فعالیت های برنامه ریزی شرکتی را تشکیل می دهد. آنچه از موفقیت شرکتی درک می شود تا حد زیادی به هدف شرکت و اینکه کدام سهامداران (ذینفعان مانند سهامداران، مدیریت، کارکنان، جامعه) برای به ارمغان آوردن مزایا بستگی دارد. مدیریت استراتژیک در حوزه تنش بین همسویی شرکت با بازارهای خارجی، محصولات و خدمات ارائه شده (نمایش مبتنی بر بازار MBV مطابق با پورتر) و شرایط داخلی (شایستگی ها و منابع اصلی موجود، فرآیندهای تجاری منبع RBV) قرار دارد. دیدگاه مبتنی بر نظر پراهالاد و همل).

این رابطه به شدت با پویایی محیط (توسعه دائمی بازارها، مشتریان، محصولات و فناوری‌ها)، تنها قابلیت پیش‌بینی محدود تحولات محیطی و ابهام (تنوع، تناقض، تعاملات و وابستگی‌های متغیرهای محیطی) توسط شرکت Environmental مشخص می‌شود. سیگنال هایی که اساس عمل را تشکیل می دهند. مدیریت استراتژیک شامل یک فرآیند مدیریت پیچیده است که به ویژه در شرکت های بزرگ بین المللی نیاز به رسمی شدن دارد. بنابراین تئوری مدیریت مدل ها و مفاهیم ساختاری را در مراحل اولیه با هدف سازماندهی و مدیریت پیچیدگی استراتژی های توسعه توسعه داد.

قبلاً در آغاز قرن بیستم، فایول (ر.ک. Rühli 1985، ص 18) اصطلاح "مدیریت" را تعریف کرد و بین کارکردهای زیر تمایز قائل شد: برنامه ریزی، سازماندهی، قرار دادن دستورات، هماهنگی و کنترل. اکثر رویکردهای کل نگر در مدیریت استراتژیک امروزه هنوز از این ساختار اساسی منطقی پیروی می کنند: این هم برای اولین مدل های ارائه شده در دهه 1960 (مدرسه بازرگانی هاروارد و آنسوف (Müller-Stewens 2001, p. 43)) و هم در مورد بازنمایی ها در کتاب های درسی فعلی صدق می کند. . وظیفه مدیریت استراتژیک تدوین دستورالعمل هایی برای برنامه ریزی استراتژیک است. پس از تعریف اهداف اساسی یک شرکت، تجزیه و تحلیل استراتژی های احتمالی شرکت، تصمیم گیری استراتژی و فعالیت هایی برای اجرای آنها دنبال می شود. مراحل جداگانه این فرآیند مدیریت در زیر مورد بحث قرار گرفته است (شکل 1 را ببینید).

مدیریت استراتژیک مدل‌های اولیه مدیریت استراتژیک چالش فرآیند را عمدتاً در تدوین استراتژی می‌دیدند و عمدتاً با مرحله تصمیم‌گیری به پایان می‌رسیدند - در این فرض اغلب اشتباه که اجرای به همان اندازه پیچیده استراتژی‌ها فقط یک تمرین اجباری بود. همانطور که بررسی ها در عمل نشان می دهد، تا به امروز در ساختار اساسی این فرآیند کلاسیک استراتژی تغییر چندانی نکرده است.

ایجاد تصویر گسترده از شرکت

بیانیه خط مشی و مأموریت شرکت محتوای این فعالیت ها معمولاً شامل بسط و تدوین یک تصویر نسبتاً گسترده از خود شرکت (اصول کسب و کار) و توصیف توسعه مطلوب در قالب یک "کسب و کار آینده نگر است. کارت". معمولاً کارکردهای زیر پوشش داده می شود: ابلاغ هدف اساسی فعالیت اقتصادی، اهداف و اصول رفتار با توجه به ذینفعان و محیط یک شرکت. ایجاد انگیزه و الهام در کارکنان از طریق انتقال چشم انداز و ماموریت شرکت و همچنین مشخصات کلی کمک های جهت گیری برای تصمیم گیری های کارآفرینانه.

مشخص کردن اهداف برتر سازمان

 برنامه ریزی هدف استراتژیک در بیشتر موارد، اهداف برتر شرکت فقط به عنوان دستورالعمل های تقریبی ثبت و مشخص می شوند. این هدف تضمین درجه خاصی از آزادی عمل برای شکل بعدی استراتژی است. به عنوان یک قاعده، مالی خشن (سودآوری، بازده)، آرام اهداف اقتصادی (بازارها، محصولات، خدمات) و اجتماعی (کارکنان، جامعه) تعریف شده است. اهداف مالی معمولا بالاترین اولویت را دارند.

4تجزیه و تحلیل استراتژیک / ارزیابی وضعیت

 اینجاست که اطلاعات لازم در مورد محیط و شرکت شخصی خود خلاصه می شود و بر اساس آن گزینه های استراتژی سپس فرموله می شوند. تجزیه و تحلیل کسب و کار معمولاً به معنای تجزیه و تحلیل SWOT (تجزیه و تحلیل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و برنامه ریزی سازمانی تهدیدات) است. در مقایسه با برنامه ریزی هدف استراتژیک، این نمایش انبوه حاوی اطلاعات بسیار دقیق تری در مورد سطوح برنامه ریزی زیر است:

·        سطح مالی: سودآوری و بازده برای هر حوزه شرکتی تعریف شده سطح بازار: جذابیت بازار، سهم بازار خود و رضایت مشتری

·        زنجیره ارزش: تفسیر مشارکت ها و هزینه های فروش به ازای هر فرآیند تجاری و واحد سازمانی

·        سطح منابع: ارزیابی شایستگی های اصلی و منابع مادی و غیر مادی به عنوان یک قاعده، نتایج تجزیه و تحلیل استراتژیک با مشخصات بازارها و رقابت (معیارسازی و اندازه گیری عملکرد) مقایسه می شود. تجزیه و تحلیل محیطی حوزه های مربوط به شرکت را ارزیابی می کند.

ابعاد زیر مورد توجه قرار می گیرد:

سیاست / مقررات، فناوری، جمعیت شناسی / محیط زیست، بازارهای فروش (مشتریان، بازارها، صنعت، رقبا)، بازارهای تدارکات (تامین کنندگان، بازارها)، بازارهای سرمایه.

تحلیل استراتژیک نه تنها اطلاعات برنامه ریزی را جمع آوری می کند، بلکه آن را ارزیابی و پیش بینی می کند. در این مجموع، هم اطلاعات مربوط به گذشته و هم جنبه های مربوط به آینده محتوای تحلیل هستند. آموزش اولیه راهبردی به مشاهده سیستماتیک محیط می پردازد، به طوری که در مفهوم فرصت و ریسک، سیگنال های فرصت ها و ریسک ها را می توان در مراحل اولیه دریافت و در صورت لزوم اقداماتی را آغاز کرد.

Comments

Popular posts from this blog

5 روش مورد استفاده برای ارزیابی منابع انسانی در سال 2020

تصمیم گیری: 6 تکنیک موثر برای تصمیم گیری

مدیریت دانش موثر در 5 مرحله