3 نمونه از بهترین استراتژی برندسازی (معنی برند و مثال های تمایز)
اکثر برندها به سادگی برای تعریف استراتژی خود وقت نمی گذارند. برای کسانی که این کار را انجام می دهند، مخاطبانی هستند که آنچه شما دارید را می خواهند و خوشحال هستند که به تفاوتی که شما ارائه می دهید توجه کنند.
در این مقاله، شش مورد از بهترین استراتژی ها و مثال های برندسازی را برای متمایز کردن برند خود خواهید آموخت.
استراتژی برند چیست؟
قبل از اینکه به مثالهای بینظیر بپردازیم، بیایید همان صفحه را در مورد اینکه استراتژی برند چیست بپردازیم. استراتژی برند صرفاً طرحی است برای چگونگی رویکرد برند به بازار و جذب مخاطبان مورد نظر خود. استراتژیست برند با استفاده از تحقیقات بازار و بینش مشتری، کشف و تعریف می کند:
· برند کیست
· برای چه کسی است
· چگونه متفاوت است
· چرا این مهم است
· چگونه آن را درگیر خواهد شد
با تعریف واضح این عناصر کلیدی، یک نام تجاری مهمات مورد نیاز خود را دارد تا در بازار هدف خود طنین انداز شود.
چرا به یک استراتژی برند نیاز دارید؟
اگرچه من طرفدار پاسخ دادن به سؤالات با سؤال نیستم، در این مورد، شایسته است. چرا کسی برای هر چیزی نیاز به برنامه دارد؟ دلیلش این است که موفقیت فقط اتفاق نمی افتد. اگرچه در ایده "قانون جذب" حکمت وجود دارد، اما آرزوی وجود هیچ چیز وجود ندارد.
هر کسی که هدف داشته باشد به شما خواهد گفت که دستیابی به اهداف دقیقاً آسان نیست. این امر مستلزم اقدامات خاصی است که به طور مداوم در طول زمان انجام شود، با این ایده که هر اقدام شما را به طور جزئی به دستیابی به آن هدف نزدیکتر می کند.
استراتژی برند تفاوتی ندارد. برای اینکه یک برند به اهداف خود برسد و چشم انداز خود را برای آینده محقق کند، باید اقدامات خاصی را به طور مداوم در طول زمان انجام دهد. در اصل، استراتژی برند این اقدامات را تعریف می کند.
از اشتباهاتی که 95 درصد از برندسازان آماتور مرتکب می شوند اجتناب کنید و مانند یک PRO برندهای استراتژیک ایجاد کنید.
استراتژی برند تبدیل به یک تجربه برند می شود
قطعات متحرک زیادی در یک برند استراتژیک وجود دارد. برخی داخلی و برخی بیرونی هستند. برخی کلامی هستند در حالی که برخی دیگر تصویری هستند. هر عنصر نقشی را ایفا می کند و همه عناصر به یکدیگر وابسته هستند. یک استراتژی موقعیت یابی موثر بدون استراتژی پیام رسانی بی اثر می شود. به همین ترتیب یک استراتژی پیامرسانی مؤثر بدون شخصیتی جذاب بیاثر میشود.
بنابراین، یک نام تجاری مانند ماشینی از عناصر است که همه به طور منسجمی کار می کنند تا از طریق یک تجربه برند به یاد ماندنی با مخاطبان درگیر شوند و طنین انداز شوند.
نمونه ها و انواع استراتژی برند
مسیرهای مختلفی وجود دارد که می توانید برای رسیدن به مقصد مورد نظر (یا چشم انداز مورد نظر) برند خود طی کنید. اگرچه بهترین استراتژیها از چارچوبهای ساختاری پیروی میکنند، اما راههای بیشماری وجود دارد که یک برند میتواند نظر مخاطبان را جلب کند، با کسی که هستند طنیناندازی کند و در نهایت بر تصمیم خرید آنها تأثیر بگذارد.
در اینجا شش استراتژی منحصر به فرد مورد استفاده توسط برخی از محبوب ترین برندهای جهان آورده شده است.
برندسازی تجربی
اصطلاحات "برند تجاری تجربی" و "تجربه برند" اغلب اشتباه گرفته می شوند، بنابراین اجازه دهید این موضوع را روشن کنیم. همه برندها تجربه برند دارند اما همه برندها در برندسازی تجربی شرکت نمی کنند. همه برندها تجربه برند را ارائه می دهند. به این معنا که؛ تجربه ای که مخاطب از برند دارد. این درست است چه برند برای طراحی تجربه وقت بگذارد یا نه.
گفته می شود، همه برندها در برندسازی تجربی شرکت نمی کنند، که عبارت است از:
طراحی فعال و توسعه تعاملات حسی در دنیای واقعی به طور خاص برای ایجاد یک تجربه منحصر به فرد و به یاد ماندنی از برند. این استراتژی فقط به یک دلیل و یک دلیل حول تجربه حسی می چرخد. تأثیر آن بر حافظه و اقدامات بعدی مصرف کنندگانی که آن را تجربه می کنند می گذارد.
یک مطالعه توسط Mood Media نشان داد که تجربیات حسی 9 نفر از 10 خریدار را به فروشگاه ها باز می گرداند. به عبارت دیگر، اگر حواس خود را درگیر می کنید، برند خود را به حافظه و تجارت آینده تثبیت می کنید.
مثال برندسازی تجربی: WWF قاچاق حیات وحش را متوقف کند WWF مأموریتی برای افزایش آگاهی مردم در لندن در مورد موضوع قاچاق حیوانات داشت. برای درگیر کردن حواس، آنها یک هولوگرام فیل در اندازه واقعی ایجاد کردند تا به مدت 24 ساعت در خیابان های لندن پرسه بزند.
تصویر یک فیل که در خیابان های لندن به سمت شما راه می رود چیزی نیست که با عجله فراموش کنید.
برندسازی فعال
فعالیت برند در سالهای اخیر به موضوع بزرگتری تبدیل شده است، زیرا برندهای بیشتری شروع به اتخاذ موضعی فعال و پر سر و صدا در مورد موضوعاتی میکنند که با ارزشهای آنها همسو هستند.
موضوعاتی که برندها خود را با یا مخالف آن ها هماهنگ می کنند، اغلب اجتماعی یا سیاسی هستند و پیوندهای قوی با مشتریان خود ایجاد می کنند (به شرطی که با اصالت اجرا شود و مشتریان موضع آنها را تأیید کنند).
این استراتژی برای مدیر برند ضعیف نیست، زیرا خط خوبی برای یک برند است که با خطای کمی برای حاشیه حرکت کند.
به نظر میرسد که مصرفکنندگان از برندها میخواهند که موضع محکمتری در مورد مسائلی که به آنها اعتقاد دارند اتخاذ کنند، اما در صورت انجام این اقدام، متقاعدکنندهای هستند که این حرکت واقعی است.
بسیاری از برندها برای "Woke-washing" فراخوانده شده اند که این ایده این است که برندها با همسو کردن خود با مسائل حساس "پول نقدی" دارند.
مثال فعالیت برند: بن و جری
در حالی که بسیاری از برندها به مسائل حساس توجه می کنند یا دوست دارند انگشت خود را برای اندازه گیری دما در آن فرو کنند، بن و جری برای انجام کارها به نصف مشترک نیستند.
کاملاً واضح است که بدون ترس از دست دادن تجارت به مشتریانی که دیدگاه مخالف داشتند یا هر چیز دیگری جز آنچه آنها معتقد بودند، موضع قاطعانه ای در مورد چگونگی دید قتل جورج فلوید اتخاذ کردند.
"قتل جورج فلوید نتیجه خشونت غیرانسانی پلیس بود که توسط فرهنگ برتری سفیدپوستان تداوم یافته است."
باز هم، به این استراتژی نیمه کاره برخورد کنید. همه وارد شوید یا اصلاً نروید.
برندسازی شخصیت
این استراتژی دلپذیرتر و به مراتب ریسک کمتری نسبت به فعالیت برند دارد. اصطلاح «تمایز» تقریباً در برندسازی مطرح میشود و بسیاری از گوشهها بر این باورند که بدون پیشگامی یا دستهبندی که استراتژی تمایز را مختل کند، به سادگی شانسی ندارید.
در حالی که من موافق این ایده هستم که تمایز غیرقابل مذاکره است، راههای زیادی برای «متفاوت بودن» با مخاطبانتان وجود دارد. شخصیت شناسی یکی از موثرترین، کارآمدترین و مقرون به صرفه ترین راه هایی است که می توانید یک برند را از رقبای خود متمایز کنید و توجه و قلب مخاطبان را به خود جلب کنید.
هیچ چیز فنی در مورد این تاکتیک وجود ندارد جز اینکه واقعاً بفهمید مخاطب شما چه کسی است و ویژگیهای شخصیتی که برای آنها جذاب است، سپس به آنها آنچه را که میخواهند ارائه دهید.
مثال برندسازی شخصیت: ادویه قدیمی
Old Spice یک برند پیرمرد در نظر گرفته می شد که اکثر مردان زیر 40 سال هرگز آن را در نظر نمی گرفتند (و اگر این کار را می کردند به کسی نمی گفتند).
سپس، در سال 2010، با درک تصویر قدیمی برند که در بازار داشت و سهم بازار رو به کاهش بود، Proctor & Gamble (برند اصلی Old Spice)، آژانس جهانی Weiden & Kennedy را موظف کرد تا نام تجاری را تغییر دهد تا برای نسل جوان جذاب باشد.
نتیجه یک کمپین ویروسی بود که از طنز و شخصیت بیرون می زد که تصویر Old Spice را در ذهن قشر جوان تغییر می داد. نتیجه افزایش 125 درصدی در فروش و کسب رتبه برتر برای برندهای دسته شستشوی بدن مردانه بود.
Comments
Post a Comment